دیکشنری
داستان آبیدیک
مجبور بودن
maj-bur budan
english
1
Law
::
vi have to; be compelled to; be obliged to
فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
مجانبی
مجانی
مجانی بودن
مجانین
مجاهد
مجاهدت
مجاهدت کردن
مجاهده
مجاهدین
مجاور
مجاور بودن
مجاور مرزی
مجاور یکدیگر
مجاورت
مجبور
مجبور بودن
مجبور ساختن
مجبور کردن
مجبورا
مجبورکننده
مجتمع
مجتمع آپارتمانی
مجتمع اداری یا تجاری
مجتمع پتروشیمی
مجتمع سازی
مجتمع سازی (برق)
مجتمع سلامت
مجتمع شدن
مجتمع طبیعی تفریحی
مجتمع فراغت
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید